051-4433-3301

درخصوص رزم رستم و سهراب در میدان دژ سپید یا سپید دز که این رویداد و محل وقوع آن به حکایت کتب معتبر و منابع داخلی و خارجی افزون بر هزار ساله تاکنون توسط مورخین و جغرافی دانان و ادیبان و جهانگردان و نویسندگان زیادى بیان و نوشته شده است و امروزه این میدان در سبزوار و در جنب ارک حکومتی واقع بوده که اینک محوطه شهرداری سبزوار در آن قرار دارد. کتابهاى زیادى به جریان وقوع مبارزه رستم و سهراب در میدان دژسپید سبزوار پرداخته اند

چند مورد از منابع و کتاب هایى که سبزوار را خاستگاه دژ سپید و محل وقوع رویداد مبارزه رستم و سهراب مى دانند :

و این قلعه را که در میان قصبه است سپید دز خوانده اند که هر سالى بیرون آن را به گچ سپید مجصص گردانیدندى و در قصبه بیش از آن خلق نماند که در حصار قدیم و این قلعه آرام گرفتند .

و پیکار رستم و سهراب در سبزوار دست داده و الحال آن موضع در عین شهر به میدان دیو سفید اشتهار یافته است .

در سبزوار افسانه هاى پهلوانى قدیم ایران در میان مردم رواج داشته است به عنوان مثال در میدان سبزوار محلى را نشان مى دادند که طبق یک افسانه بسیار قدیمى جنگ تن به تن رستم و سهراب – پهلوانان حماسه شاهنامه – در آنجا وقوع یافته بود . سبزوار یکى از کانون هاى میهن پرستى ایران بود .

وى از این دعوت حیرت کرد چون انتظار نداشت که مردم سبزوار طورى با شاهنامه مأنوس باشند که صحنه جنگ رستم و سهراب را نمایش دهند اما وجوه سبزوار به او گفتند که مردم شهر حتى قبل از اینکه فردوسى شاهنامه را بسراید از چگونگى جنگ رستم و سهراب اطلاع داشتند .

حیرت شاه اسماعیل از این گفته بیشتر شد و پرسید چگونه شما قبل از اینکه شاهنامه سروده شود از واقعه جنگ رستم و سهراب اطلاع داشتید ؟ آنها جواب دادند براى اینکه میدان جنگ رستم و سهراب در این شهر بوده است . شاه اسماعیل با شگفت پرسید شما از کجا مى دانید که میدان جنگ رستم و سهراب در این شهر بود ؟ وجوه سبزوار پاسخ دادند که این روایت سینه به سینه نقل شده و قبل از اینکه شاهنامه از طرف فردوسى سروده شود ، در این شهر همه از این روایت آگاه بودند .

کثیراً ما یاتى ذکرها فى اساطیر الفرس . جعلوا من بستانها مسرح القتال بین رستم و سهراب فى ” میدان الشیطان الابیض” .

تا دویست سال قبل در شهر سبزوار میدانى بود معروف به میدان دیوسفید و مى گفتند در این میدان رستم با سهراب ، با هم مصاف داده اند .

شهر سبزوار با بسیارى از داستان هاى پهلوانى ایران باستان بستگى داشته است چنان که میدان مرکز شهر را مدت ها میدان دیو سفید مى نامیدند و رزمگاه رستم و سهراب مى دانستند .

منابع و کتاب هایى که به جغرافیاى محل سپید دز و چگونگى مکان و بناى آن پرداخته اند :

 

در قدیم شهرى بوده بزرگ . در آن اراضى جربد نام ، اکنون جز ارکى از آن باقى نمانده ، در زیر دست جاده به یک فرسخ فاصله دزى خراب است و آن دز سپید بوده ، چون سهراب عزم ایران کرده ، به آنجا رسید و با هجیر مرزبان و حکمران آن دز مبارزت کرده چنانکه حکیم فردوسى مى فرماید :
سوى مرز ایران سپه را براند       همى سوخت زآباد چیزى نماند
دژى بود کش خواندندى سپید         بدان دژ بد ایرانیان را امید
نگهبان دژ رزم دیده هجیر          که با زور و دل بود و با گرز و تیر

و صحراى جنگ رستم و سهراب ، به جانب خراسان بوده و در همان جا کشته شده و سپاه ترکستان بازگشتند و دژ سفید که هجیر در آن بوده و سهراب او را گرفته در اراضى خراسان بوده که در این ایام شهر سبزوار در آن واقع است .

فردوسى گفته : دژى بد که بد نام آن دژسپید               که ایرانیان را بدان بد امید
این بیت را درباره دژسپید راه خراسان که هجیر قلعه دار آن بوده است و به دست سهراب گرفتار شده گفته است ، چه راه سهراب از سمنگان به خراسان بوده و به سوى ایران آمده و در ضمن سبزوار مرقوم شده است.

تا چند سال پیش در کنار سبزوار ، قلعه کهنه اى بوده که عوام مى گفتند زندان خانه دیو سفید بوده و چنین بر مى آید که نام اصلى آن سپید دز بوده و لفظ سپید منشأ تصور دیو سفید شده است .

لغت نامه دهخدا نوشته على اکبر دهخدا جلد ۲۸

دایره المعارف سبزوار نوشته محمود بیهقى جلددوم

و مقبره اى به نام قبر سهراب در ناحیه جنوب باغ ملى کنونى باقى است .

در قسمت انتهایى باغ ملى ( شهردارى سبزوار ) و در مجاورت آن ، یک بناى کوتاه مکعب شکل وجود دارد که به قبر سهراب مشهور است.ارتفاع این بنا قبلاً بیشتر بود ، مقدار زیادى از آن به علت پست بودن زمینهاى اطراف و خاک ریزى به زیر خاک رفته است .
و مواردى دیگر . همچنین در اکثر نسخ فارسى ، از این مکان با عبارت ” سپندورو ،سپندو ” مرقوم شده و آن تصحیف سپید دژ است

منابع و کتاب هایى که با ذکر نام هجیر ( هژیر ) به موضوع دژ سپید پرداخته اند :

 

هجیر نام پسر گودرز و برادر گیو است . گویند که سهراب او را وقتى به ایران مى رفت در پاى قلعه سفید دز که در سبزوار است در جنگ زنده گرفت .

هجیر نام پسر قارون بن کاوه است که او را سهراب وقتى که به ایران مى رفت در پاى قلعه سفید دز در سبزوار در جنگ زنده گرفت
و دکتر محمد معین در حاشیه آن مى نویسد :هجیر یا هژیر پسر گودرز است و به همین ترتیب نویسندگان دیگرى که به طور کم و بیش مشابه همین تعریف را نسبت به هجیر ( هژیر) داشته اند که اسامى و کتب آنها عبارتند از :

فرهنگ رشیدى ( جلد دوم ) تألیف رشید بن عبدالغفور حسینى المدنى التتوى.
لغت نامه دهخدا تالیف على اکبر دهخدا.
گنج دانش نوشته محمدتقى خان حکیم. و مواردى دیگر .

در روزگاری که بسیاری برای تبلیغات به تصاویر فانتزی و زندگی‌های نمایشی روی می‌آورند، مجتمع تولیدی پنجره عایق پردیس حامی تاریخ ایران مسیری متفاوت برگزیدهاست.این مجموعه به‌عنوان حامی مالی، با دغدغه‌ای عمیق نسبت به فرهنگ و تاریخ، از خلق آثاری فاخر برای معرفی میراث سبزوار و دیار سربداران پشتیبانی می‌کند و به ریشه‌های فرهنگی ایران ادای احترام می‌نماید. از این رویکرد ارزشمند تشکر می‌کنیم و آرزو داریم در آینده شاهد تغییر رویه دیگر نهادهای دولتی و خصوصی به سوی چنین اقدامات فرهنگی باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × سه =